راستی خیلی ببخشید مطلب زیر را در قسمت مطالب روزانه نوشته بودم ولی از جایی که این شهید بزرگوار جایگاه بخصوصی در دلم دارد حیفم آمد که اینجا هم ثبتش نکنم.
سلام خدمت دوستان و با تبریک عید ولادت امام حسن مجتبی (ع) و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
... آن روز 15 رمضان بود. به تاریخ شمسی 24 اردیبهشت 66 همراه گردان امام حسین(ع) از لشکرهمیشه پیروز عاشورا در مناطقه پدافندی شلمچه مشغول انجام وظیفه بودیم. شهید خلیل مشکین باغ در بعد از ظهر آن روز خلیل کملن های سنگرها را پر از آب و یخ کرد. حال و هوای عجیبی داشت. چند روز قبل داشتیم وصیت نامه می نوشتیم. خلیل به چند کلمه ای بسنده کرد که از جمله نوشت: "من عزادار نمی خواهم بلکه پیرو می خواهم تا راه سرخ مرا ادامه دهد."
ساعت 5 و 24 دقیقه را نشان می داد که ناگهان خمپاره ای در کنار جاده فرود آمد... و خلیل با پیکر بی سر به میهمانی کریم اهل بیت (ع) شتافت.
000 چندی بعد که توفیق یافتم خلیل را در رویایم به نظاره بنشینم با قامت افراشته اش مرا نوازشی کرد. و من گفتم راحت باشید ما مواظب راه شما هستیم. لبخندی قشنگی زد و گفت: شما مواظب رفتار و عمل خودتان باشید.....
بنام خدا
امروز با امکانات وبلاگ سایت تبیان آشنا شدم. این امکان برای فردی مثل من که شاید دست نوشته و یادداشتهایم بطور پرت و پلا در اطراف تلنبار است جای مناسبی باشد. صد البته اینکه منظور این نیست که واقعا نویسنده هستم ولی تقریبا عادت داشتم داشته های دل تنگم را روز کاغذ بیارم